مدیریت شهری… ابتکار

” مدیریت شهری… اتاق فکر”

در حوزه مدیریت، زمانیکه تمرکز مدیران مسئول صرفا بر روی مسائل و موضوعات اجرایی و روز مره باشد، یا اینکه مدیران درگیر یک سری از امور از پیش تعیین شده و روال گشته باشند، مانند شرکت در نشست ها و جلسات، که تعداد ان ها کم هم نیست، و یا در وضعیت انجام امور اداری روزانه و مطالعه و پاسخ دادن به مکاتبات و تقاضاها و نامه نگاری ها و دید و بازدید ها قرار بگیرند، یا اینکه توان حرفه ای‌ خود را در سه جنبه مدیریتی:
۱– تشخیص (طبقه بندی و اولویت شناسی مسائل و مشکلات موجود)
۲– استنتاج ( استدلال برای چرایی مسائل و مشکلات موجود)
۳– راه یافت و راه حل ( انجام و اقدام عملی و ممکن در مورد مسائل و مشکلات موجود) ،
را از دست به دهند‌ و یا از دست رفته به دانند و مشکلات را پیچیده و لاینحل و خارج از توان واقتدار خود و سازمانی که مسئولیتِ مدیریت آن را بر عهده گرفته اند، قلمداد کرده و ارزیابی کنند، آن وقت ، آن حلقه طلایی که گم می شود و بر زمین می ماند، فقدان زمان و فرصت کافی است، برای‌ اندیشیدن و تفکر، در حین‌انجام کار و وظیفه، برای تعیین راه یافت ها و راه حل ها، جهت عبور از مشغله موجود و همینطور چالش ها و مشکلات و موضوعاتی که، در محدوده مسئولیتِ و مدیریت، مدیران و سازمان ذیربط در قبال آن جایگاه، طبق قانون، مسئول هستند و باید پاسخگو باشند!
به طور کلی گرفتار شدن‌مدیران در چرخه گیر و دارهای انجام وظایف روزمره و البته قانونی، آن ها را با چالشی اساسی به نام عدم توان تبدیل ایده، آرمان و استراتژی های مدیریتی، به عمل و اجرا ، در میدان ایفای وظیفه، مواجه می کند، که میوه آن در دراز مدت، زیر سوال رفتن‌موقعیت های شغلی، موضوعیت، قدرت، منزلت، تصمیم ها، سیاست گزاری ها و چگونگی مدیریت کارگزاران و دست اندرکاران(مدیران) است، و در نهایت، از دست رفتن اعتماد عمومی جامعه مخاطب (شهروندان)، به مدیران منتخب خود، و برجای ماندن مشکلات و گرفتاری های مردم همچون گذشته و حتی بیشتر از قبل خواهد شد.و این همان فرجام نامیمون و ناخوشایندی است که قاعدتا هیچیک از مدیران و سیاست‌گزاران متعهد در دنیای مدیریت، طالب و مشتاق آن نیستند و عواقب ناشی‌از آن را هم به هیچ وجه حاضر به پذیرش نبوده و نمی‌پسندند.
قرار گرفتن مدیران در چنین شرایط ناگوار، یکی از عیوب و آسیب های جدی در عرصه مدیریت به شمار می‌آید. هر چند که ممکن است شرایط نامناسب موجود و یا باقیمانده از گذشته، وضعیتی چنین غیر هنجار را برای مدیران حاضر رقم‌زده باشد و آنان نقش و سمت چندانی را در به وجود آمدن آن ها نداشته باشند.
بنا بر این‌ با لحاظ شرایط ناهنجار موجود ، متولیان امر، در حوزه مدیریتی خود، بدون اینکه تظاهر به عدم توانایی خود برای حل تنش ها و مشکلات مرتبط نمایند، برای خروج از بحران و مساعد کردن اوضاع جاری، در اقدامی حسابگرایانه و تحلیل شده، دست به تشکیل و شکل دادن تشکل هایی می نمایند که اصطلاحا آن را اندیش کده یا کانون‌تفکر یا…، یا اتاق فکر (think tank ) می نامند. که در حال حاضر نیز در برخی از وزارتخانه ها و سازمان ها و…، در کشور شاهد فعالیت های قانون مند شده چنین اتاق هایی هستیم. تشکیل چنین اتاق هایی هر چند شاید موضوع جدید و تازه ای نباشد، لیکن نقش و تاثیری مثبت در روند ارتقای سازمان و ارائه خدمات به بخش های مختلف جامعه مخاطب را داراست. و در تعاملات اجتماعی، خدماتی، فرهنگی، اقتصادی و…، تاثیر گذار است. در این اتاق ها، که نقش آفرینندگی در تشخیص و شناخت و تعیین راه حل ها و راه کارها را در روند رفع مشکل و توسعه و توانا سازی حوزه مدیریت و سازمان و جامعه رادارد، شخصیت های شرکت کننده، اصولا افراد و شخصیت هایی از تبار خبره گان، نظریه پردازان، صاحبان تفکر و اندیشه، متخصصان، مدیران و …، می باشند که بر اساس روش هایی‌ از قبیل:
۱–‌ جمع اندیشی و بهره یابی حداکثری از خرد جمعی
۲– تلاش و تمرکز بر روی مسائل و مشکلات موجود و به روز

۳– اجتناب از ورود به مسائل اجرایی و سیاست گزاری ها،
به تولید فکر و تصمیم سازی بر روی مسائل و مشکلات مرتبط روز جامعه، و تشخیص و تعیین راه حل های ممکن و عملی و اولویت بندی شده، می پردازند و با معرفی و انتقال آن به مدیریت سیاست گزار و مدیران اجرایی، برای عبور موفقیت آمیز آن ها از دیوار موانع و هموار سازی چالش ها، کمک می کنند، تا اقدامات آن ها، در نهایت با ارائه خدمات مناسب به جامعه مخاطب (شهروندان)، به جلب‌رضایت و خرسندی مردم بیانجامد. به تعبیر دیگر اتاق فکر و ساکنان آن، برای‌ برون‌رفت از مسائل و مشکلات مرتبط در حوزه مدیریت‌، با خلق ایده های جدید و تدوین آن ها، سیاست ها و اندیشیده های راهبردی را به برنامه هایی با قابلیت های اجرایی شدن و در اختیار مردم‌ (شهروندان) قرار گرفتن، تبدیل و با همت مدیران مسئول عملیاتی می کنند. در اتاق های فکر، برای‌خلق‌ایده ها‌ و توسعه خلاقیت ها و افزایش‌ توان مندی ها، به لحاظ دستیابی به راه کارها و راه یافت ها، شیوه ها و روش های مختلفی به کار‌گرفته می شود که یکی از مهمترین آن ها طوفان‌مغزی(brain storming) است. شرکت کنندگان در این اتاق ها نیز باید از خصوصیات و توانایی هایی برخوردار باشند که می توان در نوشته ای دیگر به آن پرداخت.
در هر صورت اگر مدیران شهری در کنار فعالیت های روزانه خود، فرصتی بیابند و به تشکیل چنین اتاقی هم بیاندیشند، به لحاظ بهره گرفتن از ظرفیت های موجود در نخبگان شهری، و جلب مشارکت مردمی در اداره بهتر شهر، خالی از لطف نه خواهد بود.

کلان شهر… ابتکار

” کلان شهر… ابتکار ” (۴)
طی روزهای اخیر و با ابتکار شهردار محترم‌ و اعضای گرانقدر شورای اسلامی شهر رشت، مجمعی با نام اتاق شکوفایی شهر رشت تشکیل شده است. بر اساس آنچه که همین عزیزان اظهار می دارند، گویا بنابراین است که با بهره گیری از توانایی های نخبگان، اندیشمندان، متخصصان، صاحب نظران، مدیران و …، در شهر رشت، با زیر پا گذاشتن موانع، پله های صعود را برای شکوفایی شهر رشت و استقرار آن در جایگاه واقعی خود به سازند، و سپس با بالا رفتن و گذر از دیوار مشکلات و مسائل موجود، با ارائه خدمات مطلوب و رضایت بخش به شهروندان شریف شهر، گام های سازنده ای را‌‌ به سوی توسعه و پایداری در شهر بردارند.به همین مناسبت امید آن است که ذکر نکاتی چند ( البته با عرض ارادت و احترام به ساحت همه بزرگواران حاضر در اتاق )‌، شاید خالی‌از لطف نباشد و بیان ان ها به تواند به فضل الهی، تا حدوی به‌ کارسازی بیشتر در این اتاق بیفزاید.
در حوزه مدیریت، زمانیکه تمرکز مدیران مسئول صرفا بر روی مسائل و موضوعات اجرایی و روز مره باشد، یا اینکه مدیران درگیر یک سری از امور از پیش تعیین شده و روال گشته باشند، مانند شرکت در نشست ها و جلسات، که تعداد ان ها کم هم نیست، و یا در وضعیت انجام امور اداری روزانه و مطالعه و پاسخ دادن به مکاتبات و تقاضاها و نامه نگاری ها و دید و بازدید ها قرار بگیرند، یا اینکه توان حرفه ای‌ خود را در سه جنبه مدیریتی:
۱– تشخیص (طبقه بندی و اولویت شناسی مسائل و مشکلات موجود)
۲– استنتاج ( استدلال برای چرایی مسائل و مشکلات موجود)
۳– راه یافت و راه حل ( انجام و اقدام عملی و ممکن در مورد مسائل و مشکلات موجود) ،
را از دست به دهند‌ و یا از دست رفته به دانند و مشکلات را پیچیده و لاینحل و خارج از توان واقتدار خود و سازمانی که مسئولیتِ مدیریت آن را بر عهده گرفته اند، قلمداد کرده و ارزیابی کنند، آن وقت ، آن حلقه طلایی که گم می شود و بر زمین می ماند، فقدان زمان و فرصت کافی است، برای‌ اندیشیدن و تفکر، در حین‌انجام کار و وظیفه، برای تعیین راه یافت ها و راه حل ها، جهت عبور از مشغله موجود و همینطور چالش ها و مشکلات و موضوعاتی که، در محدوده مسئولیتِ و مدیریت، مدیران و سازمان ذیربط در قبال آن جایگاه، طبق قانون، مسئول هستند و باید پاسخگو باشند!
به طور کلی گرفتار شدن‌مدیران در چرخه گیر و دارهای انجام وظایف روزمره و البته قانونی، آن ها را با چالشی اساسی به نام عدم توان تبدیل ایده، آرمان و استراتژی های مدیریتی، به عمل و اجرا ، در میدان ایفای وظیفه، مواجه می کند، که میوه آن در دراز مدت، زیر سوال رفتن‌موقعیت های شغلی، موضوعیت، قدرت، منزلت، تصمیم ها، سیاست گزاری ها و چگونگی مدیریت کارگزاران و دست اندرکاران(مدیران) است، و در نهایت، از دست رفتن اعتماد عمومی جامعه مخاطب (شهروندان)، به مدیران منتخب خود، و برجای ماندن مشکلات و گرفتاری های مردم همچون گذشته و حتی بیشتر از قبل خواهد شد.و این همان فرجام نامیمون و ناخوشایندی است که قاعدتا هیچیک از مدیران و سیاست‌گزاران متعهد در دنیای مدیریت، طالب و مشتاق آن نیستند و عواقب ناشی‌از آن را هم به هیچ وجه حاضر به پذیرش نبوده و نمی‌پسندند.
قرار گرفتن مدیران در چنین شرایط ناگوار، یکی از عیوب و آسیب های جدی در عرصه مدیریت به شمار می‌آید. هر چند که ممکن است شرایط نامناسب موجود و یا باقیمانده از گذشته، وضعیتی چنین غیر هنجار را برای مدیران حاضر رقم‌زده باشد و آنان نقش و سمت چندانی را در به وجود آمدن آن ها نداشته باشند.
بنا بر این‌ با لحاظ شرایط ناهنجار موجود ، متولیان امر، در حوزه مدیریتی خود، بدون اینکه تظاهر به عدم توانایی خود برای حل تنش ها و مشکلات مرتبط نمایند، برای خروج از بحران و مساعد کردن اوضاع جاری، در اقدامی حسابگرایانه و تحلیل شده، دست به تشکیل و شکل دادن تشکل هایی می نمایند که اصطلاحا آن را اندیش کده یا کانون‌تفکر یا…، یا اتاق فکر (think tank ) می نامند. که در حال حاضر نیز در برخی از وزارتخانه ها و سازمان ها و…، در کشور شاهد فعالیت های قانون مند شده چنین اتاق هایی هستیم. تشکیل چنین اتاق هایی هر چند شاید موضوع جدید و تازه ای نباشد، لیکن نقش و تاثیری مثبت در روند ارتقای سازمان و ارائه خدمات به بخش های مختلف جامعه مخاطب را داراست. و در تعاملات اجتماعی، خدماتی، فرهنگی، اقتصادی و…، تاثیر گذار است. در این اتاق ها، که نقش آفرینندگی در تشخیص و شناخت و تعیین راه حل ها و راه کارها را در روند رفع مشکل و توسعه و توانا سازی حوزه مدیریت و سازمان و جامعه رادارد، شخصیت های شرکت کننده، اصولا افراد و شخصیت هایی از تبار خبره گان، نظریه پردازان، صاحبان تفکر و اندیشه، متخصصان، مدیران و …، می باشند که بر اساس روش هایی‌ از قبیل:
۱–‌ جمع اندیشی و بهره یابی حداکثری از خرد جمعی
۲– تلاش و تمرکز بر روی مسائل و مشکلات موجود و به روز

۳– اجتناب از ورود به مسائل اجرایی و سیاست گزاری ها،
به تولید فکر و تصمیم سازی بر روی مسائل و مشکلات مرتبط روز جامعه، و تشخیص و تعیین راه حل های ممکن و عملی و اولویت بندی شده، می پردازند و با معرفی و انتقال آن به مدیریت سیاست گزار و مدیران اجرایی، برای عبور موفقیت آمیز آن ها از دیوار موانع و هموار سازی چالش ها، کمک می کنند، تا اقدامات آن ها، در نهایت با ارائه خدمات مناسب به جامعه مخاطب (شهروندان)، به جلب‌رضایت و خرسندی مردم بیانجامد. به تعبیر دیگر اتاق فکر و ساکنان آن، برای‌ برون‌رفت از مسائل و مشکلات مرتبط در حوزه مدیریت‌، با خلق ایده های جدید و تدوین آن ها، سیاست ها و اندیشیده های راهبردی را به برنامه هایی با قابلیت های اجرایی شدن و در اختیار مردم‌ (شهروندان) قرار گرفتن، تبدیل و با همت مدیران مسئول عملیاتی می کنند. در اتاق های فکر، برای‌خلق‌ایده ها‌ و توسعه خلاقیت ها و افزایش‌ توان مندی ها، به لحاظ دستیابی به راه کارها و راه یافت ها، شیوه ها و روش های مختلفی به کار‌گرفته می شود که یکی از مهمترین آن ها طوفان‌مغزی(brain storming) است. شرکت کنندگان در این اتاق ها نیز باید از خصوصیات و توانایی هایی برخوردار باشند که می توان در نوشته ای دیگر به آن پرداخت.
اما حالا اتاق تشکیل شده در شهر رشت با عنوان ابتکاری شکوفایی، با آنچه که به نام اتاق فکر در دنیا و در کشور متداول است و با ساختار مندی و تدوینگری که بر روی آن صورت گرفته، قابل ارزیابی و نظارت و کنترل بوده و با شرح وظایفی تحدید شده، دارای حدود و ثغور قانونی است ، بر اساس اظهارات و مذاکراتی که تا کنون در آن انجام‌ شده و می شود و رسانه ها محتوای آن را باز نشر می کنند، به نظر می‌رسد که، تا حدود زیادی متفاوت می باشد.به طور مثال حضور ۱۷۰ نفر شخصیت فرهیخته در یک اتاق بیشتر به تالار شکوفایی شباهت دارد تا اتاق!
و اما اکنون این اتاق تا چه میزان می تواند و قادر است تا بار بر گرفته(یا نهاده شده) بر دوش خود را به ساحل مقصود بنیان گذاران اتاق برساند، سوالی است که پاسخ آن را باید کمی‌دورتر، و اما البته در آینده ای نزدیک، جستجو کرد! چرا که با توجه به تعاریف مواد قانونی در شرح وظایف شورای شهر و شهردار محترم و همچنین دیگر سازمان های ذیربط و سهیم در حوزه وظایف شهری، نقش و تاثیر این اتاق ابتکاری را، هنوز نمی‌توان به درستی‌محاسبه کرد و در مورد فرجام آن اظهار نظر نمود.
به هر حال ضمن آرزوی موفقیت برای بانیان ایجاد این اتاق ابتکاری، و استقبال از تشکیل آن، حاضرین در اتاق باید به جدً مراقبت کنند که نهایتا بعد از چندی، توپ‌ سر گردان مدیریت و مدیران شهری، به جای اتاق شکوفایی، از اتاق دیگری سر در نیاورد.بلکه بنا به فرمایش عضو برجسته شورای محترم شهر،به اتاق عشق بیانجامد. چرا که در آن حالت، شخصیت های حقوقی و ملزم به اجرای قانون و صدور طرح و ارائه لایحه و اجرا و کنترل و نظارت، که باید در ازای رای مردم و به تبع مسئولیت قانونی خود، جوابگو بوده و ایفای وظیفه کنند و به مردم(شهروندان)خدمت بی منت نمایند، و پاسخگویی کنند، ممکن هست در آینده ای نه چندان دور، احتمالا، بهانه ای برای پاسخگو نبودن داشته باشند، و حلقه گم شده را در جایی دیگر از حوزه قانونی و مسئولیتی خود، و بلکه از دوش حاضران در اتاق، و در اتاق شکوفایی جستجو کنند!

مدیریت شهری…تمرکز

” مدیریت شهری… تمرکز”
یکی از‌ اصول مهم مدیریت را باید اصل تمرکز( centralism) برشمرد. تمرکز یک اصل، و روشی کاملا مثبت است که در واقع مديران بواسطه آن، برای دریافت یک رویکرد مفیدتر و مداوم تر به عنوان یک ضرورت در حوزه فعاليت، برای اعمال یک روش کارسازتر، در ذهن خود متمرکز کرده و در حوزه اجرا و ارائه خدمات، برآيند عملي آن را به کار می گیرند. چرا که میان تمرکز و پیشرفت در مورد رفع مشکلات موجود و یا مزمن، رابطه تنگاتنگ و مستقیمی وجود دارد. هدف در تمرکز، دستیابی به روشی سنجیده و منضبط، برای غلبه بر مسائل و مشکلاتی است که در میدان عمل مدیران خودنمایی می کنند. بنابراین مسئولیت غلبه بر معضلاتی هم که وجود دارد بر عهده آنانی قرار دارد که در مصدر جایگاه های مدیریتی، واجد عناوینی قابل اهمیت گشته اند، و در قبال آن نیز باید پاسخگو باشند. البته تمرکز به خودی خود حلال همه مشکلات نیست اما روشی سازنده و مفید است که به عنوان یکی از ابزارهاي کارآمد مدیریتی، توان واقع بینانه تری را به مدیران می دهد تا به یاری آن با درکی واقعی و ملموس تر از موانع و مشکلاتی که در مسیر آنان قرار دارد و باعث شده است تا مخاطبان مدیران (شهروندان) نسبت به آن ها اظهار‌نارضایتی کنند، با تمركز ذهنی و اندیشیدن واقع گرایانه و باهوشمندي ، باموفقيت گذر كنند و تغيير و تحول مورد نظرشان را در امور شهري و مديريتي به درستي و قابل ارائه به جامعه هدف ايجاد نمايند.
تمركز از دو جنبه اساسي داراي اهميت بوده و قابليت اتكاء دارد:
١-تمركز بر روي موضوع، مسئله و مشكل
٢- تمركز بر روي راه حل، راه يافت و نتيجه
اكنون براي بررسي مصداقي و گوياتر در ارتباط با دو جنبه فوق الذكر، به گونه اي كه بشود در اعمال مديريت، خصوصا مديريت شهري كه مد نظر اين نوشتار است، پرداخت ، وبه نتيجه مطلوب تري نيز دست يافت و در عين حال توجه مديران، بويژه مديران شهري را به آن بيشتر جلب كرد و بر دقت و حساسيت آن ها در بياناتشان و سپس در انجام وظايف مهمي كه بر عهده دارند افزود. براي نمونه، چند جمله كوتاه كه مديران ، متوليان و صاحب نظران محترم امور شهري(اعضاي شوراي شهر ، شهردار و…) در اظهاراتشان، در ارتباط با موضوعات موجود در شهر به آن ها مي پردازند، توجه كنيد:
۱- شهرمان را بهتر از گذشته خواهیم ساخت.
۲- بايد فضاي سرمايه گذاري را فراهم كنيم.

۳- كارنامه فعلي شهر براي سرمايه گذار و گردشگر جذاب نيست.

۴- يكى از مهمترين اهداف مديريت شهرى، رشد اقتصادي به كمك رونق گردشكرى و اجرای پروژهای درآمد زاست .
۵- كاهش توليد زباله از اهدافى است كه قصد انجام آن را داريم.

۶- اهداف دست يافتني است و بايد با اقتدار پشت آرمان هايمان باشيم.

۷- بايد با سنجيدن ظرفيت ها، با رونق كسب و كار، به اهداف مهم خود در شهر دست بیابیم.

۸- بي ثباتي مديريت در شهرداري ها يكى از عوامل عدم دستيابي به اهداف است.

۹- اخذ بودجه هاي ملي براي مديريت شهري بسيار حياتي است.

۱۰- بايد يك جدول زماني مشخص كنيم و نسبت به اصلاح امور گام برداريم.

۱۱- با هر گونه رانت و فساد و كاهلي در مجموعه مديريت شهري برخورد مي شود.

۱۲- بايد شرايطي را فراهم كنيم كه سرمايه گذار چتر حمايتي ما را احساس كند.

١۳- مسائل مالي، ترافيكي و محيط زيستي مهمترين مشكلات شهر هستند.

١۴- درخواست همراهي و مشاركت پيش از پيش نخبگان را در شهر داريم.

١۵- حق مردم ما بالاتر از این هاست.
۱۶-…؛
همچنان که در اظهارات فوق ملاحظه می شود عمده تمرکز مدیران شهری بر بخش اول اصل تمرکز، یعنی تمرکز برروی موضوع، مسئله و مشکلات موجود است . بطور مسلم، اگر از این منظر به اظهاراتي كه مطرح مي گردد توجه شود، صحیح و منطقي به نظر مي آيد و نشانگر هوشیاری و دقت و تمركز مدیران نسبت به مسایل مبتلا بهي است که متاسفانه، چرخ خدمات رسانی مدیران را به مردم در حوزه اجرا و عملیات زنگ زده کرده و از حرکت روان آن بازداشته است. در این حالت یعنی فقط بیان موضوع، مسئله و مشکلات موجود و تمرکز بیشتر برروی آن به صورت تئوریک و ذهنی ، در واقع فقط تکمیل یک گفتگوی ذهنی، با نام تمرکز در میان آحاد یک جمع مشورتی است ، پيش از آن که، در دنیای واقعی و در شرایط عملیاتی و ممکن ، آثاري از آن را، شهروندان به توانند به عينه شاهد باشند و از مزاياي خدمات ارائه شده، بهره مند گردند. الا اين که مردم ( شهروندان) سخنان زيبايي را شنيده اند كه ممكن است بر صبر، تحمل و اميدواري آن ها بيفزايد و به تواند براي مدتي، اعلام نارضايتي معترضان را به تعويق بياندازد . اماچنين رویکردهایی، به طور مسلم تامین کننده اهدافی که مدیران شهری بر اساس شرح وظایف و مسئولیتی که پذیرفته اند و در ازای آن باید مسئولیت پذیر بوده و به مردم و شهروندان خود پاسخگو باشند، نيست و مردم نمي توانند از خدماتی که آنها بايد در ميدان اجرا ارائه دهند را، در ميدان عمل بهره برداري كرده و لمس نمايند. شاهد مثال اين كه، با یک جستجوی ساده در دوره های گذشته مدیریت شهری، چنین بیانات خشك و کلیشه ای را به وفور میتوان یافت که عموما از جانب دست اندركاران وقت ، فقط بیان شده اند. اما راه حلی که رافع مسائل بیان شده باشد، و مشكلي را از پيش پاي مردم بردارد را هنوز نه كسي ديده و نه نتيجه اي مطلوب و رضايت بخش ، از آن بدست آمده است. در هر حال در مقوله مديران و مدیریت شهری در شهرها، بنظر می رسد که موضوعات موجود و مشکلات مرتبط، پیچیده تر از آن است که به این صورت و در ظاهری زيبا فقط بیان می گردد، و از توجه اي زيرساختي و پايه اي در باره آن ها سخني به ميان نمي آيد، در نتيجه پس معقول هم نیست که از سوي متوليان امر، به چنين موضوعات اساسي و زيرساختي، فقط نگاه كلي و يا صرفا اديبانه با لحاظ زيباشناسيي گفتاري پرداخته شود. بنابراین بنظر مي رسد ناگزیر ورود به جنبه دوم اصل تمرکز، یعنی متمرکز شدن مدیران شهری بر روی راه حل ها و راه یافت ها، می تواند گام سازنده تری باشد که باید مدیریت شهری جرات و شهامت ورود به آن را در دایره اقدامات خود بوجود آورد و به جای پرداختن صرف به كليات، گام هايش را فراتر گذاشته و به موضوعات اساسي بغرنجی که در سطح شهر وجود دارد و هر آن موارد عديده دیگری نیز بر آن افزوده می شود، ورود كند و با تمركز جدي برشناخت و شناسايي اولويت ها، بر اساس نيازهاي ضروري مردم، و تعریف و شناخت كارشناسانه راه حل ها و راه یافت ها بپردازد و بوسیله اجرایی کردن آن، توانمندی خود را در اداره شهر به موکلان خود، در عمل، و نه در کلام نشان دهد. در این بعد از تمرکز، مدیریت شهری می تواند با خیمه زدن بر روی مجموعه منابع موجود در سازمان وشهر(بالقوه و بالفعل)، سیاست ها و برنامه هایی که باید بر اساس داشته ها تدوین شوند و سپس نظارت و کنترل و پایش عملکردها، با افزایش بهره وری در تمامی منابع در دسترس، اوضاع شهر را با رهبری و مدیریت صحیح و واقع گرایانه، نسبت به آنچه هست و آنچه که باید باشد، بهبود نسبی بخشد. متمرکز شدن بر شناسایی راه حل مشکلات، با شناخت واقعی از منابع و اولویت بندی موضوعات و مشکلات بر اساس نیازهای اولیه و مورد تقاضای مردم، عمل كردن بر پايه اصلی درمدیریت است که ظاهرا در حال حاضر به استناد بیاناتی که مدیران شهری اعلام می کنند، و برخي از آن ها ذكر شد، كويا از درجه اهمیت آن غفلت می شود. به نظر می رسد بیان مکرر و مداوم بسیاری از موارد فوق، احتمالا به دلیل اتفاقاتی است که در سطح شهر و در حوزه فعالیت مدیران شهری ، وقوع اش، بر ذهن و انگیزه آنان تاثیر بیشتری می گذارد و در نتیجه تمرکز آن ها را در بخش چاره اندیشی غافلگیر می کند و یا غافل گیر کرده است. به هر صورت، پرداخت کلی به موضوعات شهری، تا حدود زیادی شیوه مدیریت از نوع ریاست عالیه است. در حالی که شهر، با توجه به مشکلاتی که پیش رو دارد، به مدیرانی با اندیشه و توان و تمرکزو رويكردي عملیاتی در عرصه اجرا نیازمند است تا با برداشتن موانع از پیش پای مردم و ارائه خدمات هرچه بیشتر و بهتر به آنها، بتوانند رضایت شهروندان را به صورتي جدي تر کسب کنند. جا ماندن بسیاری از جمع اعضای شورای شهر دوره چهارم از قافله مدیریت شهری در کورس انتخابات برای دوره پنجم، خود حامل پیامی عبرت آموز است. چراکه آنان در زمان مدیریت شهری خود، شاید بسیار شیواتر و زیباتر و داغ تر و دلنشین تر از زمان حال، اظهاراتی از این قبیل را همواره مطرح می کردند. اما ظاهرا فقط بر مسئله و مشکل اشراف بیشتری داشتند، زیرا در پایان دوره خود، با طی چهار سال و سر دادن شعار های زیبای ریاستی و مدیریتی، در آخر، بدون اندیشیدن جدی به راه های برون رفت مردم از مشکلاتی که در شهر برای آنان وجود داشت، نهایتا با باقی گذاشتن مشکلات و بدهی های فراوان، اهالی شهر را در عمل ، نقره داغ کردند و رفتند، و حالا تا مدت ها بعد از اين بايد مردم شريف و نجيب شهر ، تاوان مادي و معنوي چنين رويكردي را، از نحوه مديريت مديراني كه البته خودشان آن ها را انتخاب كرده بودند، از جيب خود به پردازند!

یک حرف بس است

گویند عالِمی بالای منبر،رو به حضار چنین وعظ کرد که، ایهاالناس اگر اموالتان حلال باشد، باذن الله، از گزند شبروان(دزدان) در امان خواهد بود.
اتفاقا همان شب سارقان بر سرای شیخ فرود آمدند و دار و ندار اورا به یَغما بردند.
خبرِ غارتِ کاشانه آقا(روحانی) به رسم مِزاح و تمسخر و بَدسَگالی، دهان به دهان، در کوچه پس کوچه های شهر و دیار، میان عوام، اسباب مسرّت گشت، و ذوقُ و شوقِ ایشان را، به شادمانی، با طبل و دُهل، و صد البته از دهان گشاد سُورنا، به آسمان نواخت، و بَلغَم و سُودای جُهّال را در هم آمیخت، آنچنانکه، مستِ خیال در عالَمِ سَراب، از خود بیخود گشتند ، و سر از پای باختند، به آن نشانه که از حَظِّ خبر، اَنهار، تحت اَقدامِشان جاری شد.
چرا که در توَهم و توطئه خود، فتنه چنین ساختند که، بَساط شیخ، مستنداً به اَقارير خویش، نه آنکه حلال نبود، بلکه مشمول حُکم حرام بود، نه مشروع و حلال، پس ربایندگان ، اموال غصب شده را، به حق خود، از او، باز پس ستاندند.
اما از سوی دیگر، اخبار دَجّال، بر سَمعِ آقا(عالم) هم نشست.
پس به درایت، فرمود:
ایهاالناس، بدانید و آگاه باشید که، بود و نبود ما(داشته های ما) حلال بود و هست.
لکن، بدانید و آگاه باشید که، حتی مال حلال هم، ممکن هست گاهی گیرِ حرام زاده بیافتد، اما ماندگاریش در نزد او به لحظه،شاید، لیکن به دوام، ناید، و چرا چنین باید؟ زيرا، که جولان باطل به ساعت، نَپایَد و استمرار حق به غایت، تثبیت یابد؟ واللهُ اعلم….، چرا؟ چون،  حکم از او آید!
امان از شرّ حرام زاده …،
امان از شرّ حرام زاده …،
و،
وَساوِس خنّاس
زمانی که بر سینه های عوام آن را می دمند.
و،
اما،
پس:
در خانه اگر کس است …… یک حرف بس است

کلان شهر… تمرکز (۳)


یکی از‌ اصول مهم مدیریت را باید اصل تمرکز( centralism) برشمرد. تمرکز یک اصل، و روشی کاملا مثبت است که در واقع مديران بواسطه آن، برای دریافت یک رویکرد مفیدتر و مداوم تر به عنوان یک ضرورت در حوزه فعاليت، برای اعمال یک روش کارسازتر، در ذهن خود متمرکز کرده و در حوزه اجرا و ارائه خدمات، برآيند عملي آن را به کار می گیرند. چرا که میان تمرکز و پیشرفت در مورد رفع مشکلات موجود و یا مزمن، رابطه تنگاتنگ و مستقیمی وجود دارد. هدف در تمرکز، دستیابی به روشی سنجیده و منضبط، برای غلبه بر مسائل و مشکلاتی است که در میدان عمل مدیران خودنمایی می کنند. بنابراین مسئولیت غلبه بر معضلاتی هم که وجود دارد بر عهده آنانی قرار دارد که در مصدر جایگاه های مدیریتی، واجد عناوینی قابل اهمیت گشته اند، و در قبال آن نیز باید پاسخگو باشند. البته تمرکز به خودی خود حلال همه مشکلات نیست اما روشی سازنده و مفید است که به عنوان یکی از ابزارهاي کارآمد مدیریتی، توان واقع بینانه تری را به مدیران می دهد تا به یاری آن با درکی واقعی و ملموس تر از موانع و مشکلاتی که در مسیر آنان قرار دارد و باعث شده است تا مخاطبان مدیران (شهروندان) نسبت به آن ها اظهار‌نارضایتی کنند، با تمركز ذهنی و اندیشیدن واقع گرایانه و باهوشمندي ، باموفقيت گذر كنند و تغيير و تحول مورد نظرشان را در امور شهري و مديريتي به درستي و قابل ارائه به جامعه هدف ايجاد نمايند.

تمركز از دو جنبه اساسي داراي اهميت بوده و قابليت اتكا دارد:

١-تمركز بر روي موضوع، مسئله و مشكل

٢- تمركز بر روي راه حل، راه يافت و نتيجه

اكنون براي بررسي مصداقي و گوياتر در ارتباط با دو جنبه فوق الذكر، به گونه اي كه بشود در اعمال مديريت، خصوصا مديريت شهري كه مد نظر اين نوشتار است،  پرداخت ، وبه نتيجه مطلوب تري نيز دست يافت و در عين حال توجه مديران، بويژه مديران شهري را به آن بيشتر جلب كرد و بر دقت و حساسيت آن ها در بياناتشان و سپس در انجام وظايف مهمي كه بر عهده دارند افزود. براي نمونه، چند جمله كوتاه كه مديران ، متوليان و صاحب نظران محترم امور شهري(اعضاي شوراي شهر ، شهردار و…) در اظهاراتشان، در ارتباط با موضوعات موجود در شهر به آن ها مي پردازند، توجه كنيد:

١- در سال ١٣٩٥تنها ٣٩٢ ميلياردتومان از بودجه شهرداري رشت محقق شد.

٢- شهرداري رشت ٧٣٠ ميليارد تومان بدهي دارد.

٣- بايد فضاي سرمايه گذاري را فراهم كنيم.

٤- كارنامه فعلي شهر براي سرمايه گذار و  گردشگر جذاب نيست.

٥- يكى از مهمترين اهداف مديريت شهرى، رشد اقتصادي به كمك رونق گردشكرى است.

٦- تمام خيابان هاي همجوار پياده راه منجر به ترافيك شده و كسبه نگران هستند.

٧- كاهش توليد زباله از اهدافى است كه قصد انجام آن را داريم.

٨- اهداف دست يافتني است و بايد با اقتدار پشت آرمان هايمان باشيم.

٩- بايد با سنجيدن ظرفيت ها و نه با واردات، با رونق كسب و كارهاي  كوچك و خانگي، كشور را به اهداف مهم برسانيم.

١٠- همه بايد رشت را آب و جارو بزنيم تا ميهمانان خود را دعوت كنيم و از آن ها استقبال كنيم.

١١- بي ثباتي مديريت در شهرداري ها يكى از عوامل عدم دستيابي به اهداف است.

١٢- اخذ بودجه هاي ملي براي مديريت شهري بسيار حياتي است.

١٣- بايد يك جدول زماني مشخص كنيم و نسبت به اصلاح امور گام برداريم.

١٤- با هر گونه رانت و فساد و كاهلي در مجموعه مديريت شهري برخورد مي شود.

١٥- بايد شرايطي را فراهم كنيم كه سرمايه گذار چتر حمايتي ما را احساس كند.

١٦- مسائل مالي، ترافيكي و محيط زيستي مهمترين مشكلات رشت هستند.

١٧- درخواست همراهي و مشاركت پيش از پيش نخبگان را داريم.

١٨- حق مردم رشت بالاتر از این هاست.

١٩- …

همچنان که در اظهارات فوق ملاحظه می شود عمده تمرکز مدیران شهری بر بخش اول اصل تمرکز، یعنی تمرکز برروی موضوع، مسئله  و مشکلات موجود است . بطور مسلم،  اگر از این منظربه اظهاراتي كه مطرح مي گردد توجه شود، صحیح و منطقي به نظر مي آيد و نشانگر هوشیاری و دقت و تمركز مدیران نسبت به مسایل مبتلا بهي است که متاسفانه،  چرخ خدمات رسانی مدیران را به مردم در حوزه اجرا و عملیات زنگ زده کرده و از حرکت روان آن بازداشته است. در این حالت یعنی فقط بیان موضوع،  مسئله و مشکلات موجود و تمرکز بیشتر برروی آن به صورت تئوریک و ذهنی ، در واقع فقط تکمیل یک گفتگوی ذهنی، با نام تمرکز در میان آحاد یک جمع مشورتی است ، پيش  از آن که، در دنیای واقعی و در شرایط عملیاتی و ممکن ، آثاري از آن را، شهروندان به توانند به عينه شاهد باشند و از مزاياي خدمات ارائه شده، بهره مند گردند.  الا اين که مردم ( شهروندان) سخنان زيبايي را شنيده اند كه ممكن است بر صبر، تحمل و اميدواري آن ها بيفزايد و به تواند براي مدتي، اعلام نارضايتي معترضان را به تعويق بياندازد . اماچنين رويكردهايي مسلما تامین کننده اهدافی که مدیران شهری بر اساس شرح وظایف و مسئولیتی که پذیرفته اند و در ازای آن باید مسئولیت پذیر بوده و به مردم و شهروندان خود پاسخگو باشند، نيست و مردم نمي توانند از خدماتی که آنها بايد در ميدان اجرا ارائه دهند را، در ميدان عمل بهره برداري كرده  و لمس  نمايند. شاهد مثال اين كه، با یک جستجوی ساده در دوره های گذشته مدیریت شهری، چنین بیانات خشك و کلیشه ای را به وفور میتوان یافت که عموما  از جانب دست اندركاران وقت ، فقط بیان شده اند. اما راه حلی که رافع مسائل بیان شده باشد، و مشكلي را از پيش پاي مردم  بردارد را  هنوز نه كسي ديده و نه نتيجه اي مطلوب و رضايت بخش ، از آن بدست آمده  است. در هر حال در مقوله مديران و مدیریت شهری در شهر رشت، بنظر می رسد که موضوعات موجود و مشکلات مرتبط، پیچیده تر از آن است که به این صورت و در ظاهری زيبا فقط بیان می گردد، و از توجه اي زيرساختي و پايه اي  در باره آن ها سخني به ميان نمي آيد، در نتيجه  پس معقول هم نیست که از سوي متوليان امر،  به چنين موضوعات اساسي و زيرساختي، فقط نگاه كلي و يا صرفا اديبانه با لحاظ زيباشناسيي گفتاري پرداخته شود.  بنابراین بنظر مي رسد ناگزیر ورود به جنبه دوم اصل تمرکز، یعنی متمرکز شدن مدیران شهری بر روی راه حل ها و راه یافت ها،  می تواند گام سازنده تری باشد که باید مدیریت شهری جرات و شهامت ورود به آن را در دایره اقدامات خود بوجود آورد و به جای پرداختن صرف به كليات، گام هايش را فراتر گذاشته و به موضوعات اساسي بغرنجی که در سطح شهر وجود دارد و هر آن موارد عديده  دیگری نیز بر آن افزوده می شود، ورود كند و با تمركز جدي  برشناخت و شناسايي اولويت ها، بر اساس نيازهاي ضروري مردم و تقاضاهاي آنان، و تعریف و شناخت كارشناسانه راه حل ها و راه یافت ها بپردازد و بوسیله اجرایی کردن آن، توانمندی خود را در اداره شهر به موکلان خود، در عمل، و نه در کلام نشان دهد. در این بعد از تمرکز، مدیریت شهری می تواند با خیمه زدن بر روی مجموعه منابع موجود در سازمان وشهر(بالقوه و بالفعل)، سیاست ها و برنامه هایی که باید بر اساس داشته ها تدوین شوند و سپس نظارت و کنترل و پایش عملکردها،  با افزایش بهره وری در تمامی منابع در دسترس، اوضاع شهر را با رهبری و مدیریت صحیح و واقع گرایانه، نسبت به آنچه هست و آنچه که باید باشد، بهبود نسبی بخشد. متمرکز شدن بر شناسایی راه حل مشکلات، با شناخت واقعی از منابع و اولویت بندی موضوعات و مشکلات بر اساس نیازهای اولیه و مورد تقاضای مردم، عمل كردن بر پايه اصلی درمدیریت است که ظاهرا در حال حاضر به استناد بیاناتی که مدیران شهری اعلام می کنند، و برخي از آن ها ذكر شد، كويا از درجه اهمیت آن غفلت می شود. به نظر می رسد بیان مکرر و مداوم بسیاری از موارد فوق، احتمالا به دلیل اتفاقاتی است که در سطح شهر و در حوزه فعالیت مدیران شهری ، وقوع اش، بر ذهن و انگیزه آنان تاثیر بیشتری می گذارد و در نتیجه تمرکز آن ها را در بخش چاره اندیشی غافلگیر می کند و یا غافل گیر کرده است. به هر صورت، پرداخت کلی به موضوعات شهری، تا حدود زیادی شیوه مدیریت از نوع ریاست عالیه است. در حالی که شهر رشت با توجه به مشکلاتی که پیش رو دارد، به مدیرانی با اندیشه و توان و تمرکزو رويكردي عملیاتی در عرصه اجرا نیازمند است تا با برداشتن موانع از پیش پای مردم و ارائه خدمات هرچه بیشتر و بهتر به آنها، بتوانند رضایت شهروندان را به صورتي جدي تر کسب کنند. جا ماندن دو سوم از جمع اعضای شورای شهر دوره چهارم از قافله مدیریت شهری در کورس انتخابات برای دوره پنجم، خود حامل پیامی عبرت آموز است. چراکه آنان در زمان مدیریت شهری خود،  شاید بسیار شیواتر و زیباتر و داغ تر و دلنشین تر از زمان حال، اظهاراتی از این قبیل را همواره مطرح می کردند. به طور مثال، در سال اول دوره چهارم، با طرح سوال از شهردار در مورد ناوگان اتوبوسرانی شهری، که در آن زمان با 75 دستگاه اتوبوس موجود و در حال کار، که 50 دستگاه از آنها کاملا فعال بودند، بدون توجه به راه حل عملي ارايه شده، در لايحه  ارسالي شهرداري به شورا،   ظاهرا فقط بر مسئله و مشکل تمرکز کردند و بعد از آن ماجرا، و در پایان دوره خود، با طی سه سال و سر دادن شعار های زیبای ریاستی و مدیریتی، در آخر، با باقی گذاشتن 730 میلیارد تومان بدهی بر گردن مردم شریف و نجیب شهر رشت ( بر اساس اظهارات شهردار محترم) و با مسدود سازی  شاهرگ اصلی شهر،  بدون اندیشیدن به راه های برون رفت مردم از مشکلی که به لحاظ ترافیکی و رکود بازار اصلی در شهر بوجود می آید، نهایتا با بیست دستگاه اتوبوس باقی مانده در ناوگان شهری، اهالی شهر باران های نقره ای را در عمل ، نقره داغ کردند و رفتند، و حالا تا مدت ها بعد از اين بايد مردم شريف و نجيب شهر رشت، تاوان مادي و معنوي چنين رويكردي را،  از نحوه مديريت مديراني كه البته خودشان آن ها را انتخاب كرده بودند، از جيب خود به پردازند!

ادامه دارد.

 

کلان شهر… مدیریت شهری (۲)

 

در قسمت اول بحث اشاره شد که شهر رشت، علیرغم پیوست کلان شهر، از مزایای چنین عنوانی بهره مطلوب را نمی برد و با دارابودن فرصت ها و پیشینه تاریخی شهری و در اختیار داشتن بسیاری از خدمات پایه ای، نظیر اتوبوس شهری، کتابخانه، بیمارستان، سینما و …، و با اشتهار به شهر اولین ها، پیش تر از بسیاری از شهرهای کنونی در کشور، کلان شهر بودنش در زمان و وضعیت فعلی، همچنان جای تامل و سوال دارد.
با لحاظ سایر مواردی که در مطلب پیشین از آن سخن رفت ، به هر صورت علیرغم میل و ااحساس درونی، متاسفانه باید پذیرفت که، شهر رشت امروز از قافله شهرهای پیشرفته فاصله گرفته است وتا رسیدن به آن، زمان و فاصله زیادی را باید، ناخواسته و به ناچار طی کند.
با این ترتیب، دستیابی به شرایط مطلوب زندگی شهری و داشتن شهری پیش رفته ، همراه با آرامش، ثبات و توسعه یافته، با شهروندانی با نشاط و رضایت مند، مستلزم تلاش و پاسخگویی مقبول از طرف شخصیت ها و سازمان هایی است که در حال حاضر مسئولیت و مدیریت شهر را با انتخابی که مردم انجام داده اند، در دستان خود گرفته اند!
اما، اگر از منظر دیگر، چرایی موضوع فوق الذکر مورد مداقه قرار گیرد و عزم عمومی بر رفع آن باشد، آنگاه قابل ملاحظه خواهد بود که:
مدیریت شهری در شرایط مذکور ( همچنانکه در گذشته هم باید همینطور می بود) ، سه موضوع مهم را برای‌ چهار سال آینده، پیش روی خود خواهد داشت که در قبال درستی ایفای وظیفه و دستیابی به شهر مطلوب و پیشرفته (آن چنانکه مدیران شهری آن را هدف فعالیت های بی وقفه خود می انگارند)، باید آن ها را به جدّ، مدنظر خود قرار داده و مسئولیت پاسخگویی در چرایی و چگونگی اعمال، تحقق و صیانت از آنها را بپذیرد، تا به شهری توسعه یافته و مورد رضایت شهروندانش دست یابد.
موضوعات:
۱– فضای گفتگوها در جلسات رسمی (صحن شورا )
۲– اتخاذ تصمیمات متعهدانه (مسئولیت پذیرانه) با هدف پاسخگویی ( تصویب طرح و لایحه )
۳– اعتماد موکلان به نمایندگان خود (رای مردم )

زیرا پایبندی به عهدهای بسته شده، با پذیرش مسئولیت در حوزه مدیریت شهری با اتکاء بر شرح وظایف و قواعد و مقرراتی که قانون تعیین کرده است، برای مدیران شهری آغاز می گردد و ظهور و بروز اقدامات و نحوه صحیح انجام تعهدات ، در فرایند تصمیم گیری شورایی، که قاعدتا بر اساس خرد جمعی و اعمال قانون صورت می‌پذیرد، در ارتباط با مسائل و مشکلات مرتبطی که به مدیریت ارجاع می گردد به مخاطبان ( شهروندان ) منتقل و در اختیار آنان برای بهره برداری قرار می گیرد.
با لحاظ این موارد، مسئله اصلی از‌ زمانی شروع می شود که آحاد مدیریت شهری، بنا بر آنچه‌که اظهار می‌دارند و یا آن چنانکه که در بر نامه های تبلیغی در زمان رقابت انتخاباتی مطرح کرده و شعار خود قرارداده اند، تغییر و تحول در برنامه های شهری در حال اجرا را، برای بهینه سازی در شرایط موجود، لازم و ضروری تشخیص می دهند و برای ایجاد تغییر در وضعیت غیر مطلوب مورد نظرشان در شهر، در حوزه مدیریت مقبوله، عزم خویش را برای‌تحقق ایده ها و نظراتشان‌ (البته به زعم خود)، جزم می کنند.
اما در این حال و با تمنایی که وجود دارد، به هر دلیلی:
۱– در صحن شورا هنگام مذاکرات علنی و یا غیر علنی به تفاهم جمعی نمی رسند،
۲–‌در اتخاذ تصمیم برای تصویب یا رد یک لایحه به خرد جمعی و یا رای‌ اکثریت دست نمی یابند،
۳– و در نتیجه ، در میان موکلان خود، با ایجاد احساس یاَس‌ و نارضایتی، اعتماد رای دهندگان را بتدریج از دست می دهند.
حقیقت این است که شرح مختصر فوق الذکر در اغلب مدیریت های شهری در برخی از شهرها، کاملا ملموس است، و گویا به صورت قاعده ای پذیرش شده در میان بعضی از مدیران شهری، اصطلاحا جا افتاده و قابل مشاهده و هویدا نیز می نماید.
احتمالا با بیان مطالب فوق، حالا می توان حدس زد که اگر موضوعات مهم:
۱– مسائل و مشکلات‌ مرتبط
۲– اعتماد و پشتیبانی موکلان ،
از دستور کار مدیرانی با شرایط و شرح مذکور، که در رسیدگی و تامین این نوع از مقولات مدیریت شهری، عاجزند ، خارج شده و به کناری نهاده شود، چه اتفاقی را می توان انتظار داشت که برای‌مدیریت شهر رخ دهد؟؟
اکنون شاید لازم باشد تا از حدس زدن نتیجه فاصله گرفت و فرصت بیشتری را برای اعمال مدیریت در نظر گرفت و به روال منطق و اجرای عدالت ، بنا را بر مثبت اندیشی و خوش بینی در عرصه اعمال مدیریت شهری گذاشت ، چرا که اصل هم در آموزه های ما همین است، پس ناگزیر:
۱– تمایل آحاد و قابلیت درمدیدیت شهری
۲– مسائل و مشکلات‌ موجود و مرتبط در شهر
۳– ساختار، محیط و امکانات موجود و یا قابل دسترسی در سازمان
قطعا موضوعات و مولفه های بیّنی هستند که باید مورد توجه و مداقّه جدی قرار‌بگیرند، چرا که موضوع بحث در مورد مدیریت و مسئولیتی است که بلحاظ معیار سنجی و ارزش یابی باید این مقوله ها را در زمره :

۱– اشخاص خیلی مهم
۲– مسئولیت های سرنوشت ساز
دسته بندی و عنوان کرد. زیرا اشخاصی که توانسته اند تا اعتماد عمومی مردم را به سوی‌خود جلب کنند، و از آنان برای خود رای بگیرند، شخصیت های خیلی مهم شهر ( vip ) تلقی می شوند و بواسطه چنین اعتمادی که نسبت به آن ها صورت گرفته است، توانسته اند تا مصدر مدیریتی یک مسئولیت سرنوشت ساز را به نام مدیریت شهری، از آن خود ساخته و بر آن تکیه بزنند، و به همین خاطر، تصمیمات آنها اتفاقات تعیین کننده ا ی را، در یک جامعه جمعیتی شهرنشین، که با حقوق مدنی و منشور حقوق شهروندی کاملا آشناست، ایجاد می‌کند. بنابراین با درستی‌و یا نادرستی ایفای یک وظیفه، از طرف مدیران مسئولیت پذیرفته در امور شهری، سرنوشت یک جامعه هدفمند، به لحاظ رضایت مندی و یا ایجاد نا رضایتی در میان شهروندان آن ، به عنوان سرمایه های مهم اجتماعی و ملی، تعیین می شود، که به لحاظ رسم” العاقل یکفی‌بالاشاره ” ، عاقلان از تبعات و پیامدهای مثبت و یا منفی آن به روشنی آگاهند! و قاعدتا مدیران شهری به درجه و اهمیت چنین‌ مسئولیت خطیری واقف بوده و نمی توانند نسبت به آن‌ کم توجه و‌ یا، حداقل نگر باشند!
(ادامه دارد)

کلان شهررشت

“کلان شهر رشت…”
شهر رشت با سابقه ای حدودا یکصدو ده ساله در داشتن سازمان شهرداری یا بلدیه، شهری شناخته می شود که دارای گذشته دیرینه شهرنشینی در کشور ایران بوده و در مرتبه اولین هاست!
همچنین شهر رشت با احراز پیشینه ارتباط با اروپا، بسیار قبل تر از تاسیس‌شهرداری، از این نظر هم واجد ویژه گی و برتری اولیه نسبت به سایر شهرهای کشور می باشد!
بعد از آغاز به کار شهرداری و رواج فرهنگ شهر نشینی، در بخش هایی از عرصه های ارائه خدمات به شهروندان نیز، به عنوان شهر اولین ها، نام خود را ثبت کرده و در افواه مردم و مسئولان همیشه مطرح بوده و هست!
همینطور به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی و دارا بودن منابع غنی انسانی که در کشور و جهان مطرح هستند و منابع طبیعی، از جمله دریا، جنگل، ارتفاعات سرسبز و همچنین فرهنگ عمیق مردم و تاریخ کهن منطقه ای و هنر و سنت ریشه دار بومی‌ و با وجود هوش و ذکاوت مردمان سلحشور آن، باز هم در رده اولین هاست!
اما در حال حاضر، و با وجود شرایط و امکانات قابل دسترس در حوزه توسعه شهری، برای ایجاد شهری ایمن، پایدار، آرام ، بانشاط ، شاد و دارای قابلیت های زندگی شهری با کیفیت بالا برای حیات مدنی رضایت مندانه در میان شهروندان، و…، و با همه برجستگی های قابل افتخاری که از گذشته بر جای مانده، و امروزه با غرور تمام، مکرر با یاد آن روزها، یادآوری می شود، متاسفانه باید اذعان کرد که، در حال حاضر، شهر رشت خصوصیات یک شهر پیشرفته را ، برای مردمانی که، از نظر فرهنگ، سابقه ممتاز شهر نشینی و شریف بودن آحاد آن، که انصافا لایق بهترین ها، هستند را، ندارد و حقوق شهروندی شهروندان قدرشناس و در عین حال صبور آن، به شایستگی و درخور شان آنان، تامین نشده است!
شهری با تراکم زیاد جمعیتی در محدوده جغرافیایی بسیار اندک، که شاید بدلایلی چون سیاست گذاریهای نه چندان مناسب مدیریتی و یا عدم جاری سازی قوانین و مقررات شهرسازی و معماری، به رشد، بیشتر رسیده است تا توسعه، و ناگزیر با ازدحام و شلوغی مشهود خود، در زمینه های شهرسازی و اجتماع ناموزون جمعیتی و ساخت و سازهای غیر منطبق‌ با طرح های جامع و تفصیلی و پیدایش مناطق برخوردار و غیر برخوردار و کم توجهی به ایجاد شبکه های رفت و آمدی متناسب با حضور پر تراکم جمعیتی و اماکن اقتصادی و بازاری، و اجرای برخی طرح ها و پروژهای بدون پیوست درآمدزایی ، اشتغال آفرینی ، فرهنگی و بدون اولویت سنجی، آسایش عمومی و اجتماعی را از شهروندان، تا حدود زیادی سلب کرده است ، فقدان و کمبود زیبایی های طبیعی خدادادی، بطوری که فرضا سرانه فضای سبز آن کمتر از سه مترمربع برای هر شهروند است. ترافیک و حمل و نقل و اساسا آمد و شد آسان و توام با آرامش و رفاه شهرنشینان، از هم گسسته و کلافه کننده و استرس زا و هزینه بر مادی و معنوی شده است ، عدم وجود و یا تامین بستر و زیرساخت های مناسب در عرصه های گوناگون نرم و سخت افزاری ، نظیر زیرساخت های مورد لزوم فرهنگ و حقوق شهروندی، یا نبود زیرساخت های لازم خدماتی و عمرانی و تفریحی و یا محیط زیستی برای رودخانه ها و پسماند و …، عدم وجود منابع تامین کننده پایدار در زمینه های مختلف، بویژه در بخش مالی و درآمدی برای تامین هزینه های نگهداشت شهر و سازمان و یا تامین مالی برای ارائه سرویس های خدماتی ، عمرانی و…، که مورد نیاز اولیه شهروندان در زندگی شهری آنان می باشد. و ده ها نمونه دیگر قابل ذکر از این قبیل، خود نشانگر بارزی از فاصله بسیار زیاد شهر رشت ، در مقایسه با شهرهای پیشرفته ، آن سان که بانک جهانی برای شناخت شهرهای پیشرفته ، مشخصات آن را تعریف می کند، دارد.
امروزه، بسیاری از مردم و مسئولان ، شهر رشت را یک کلان شهر می نامند، در حالی که در تعاریف بین المللی، که توسط سازمان ملل متحد عنوان می گردد، کلان شهرها و یا مادر شهرها، به شهر هایی اطلاق می شود که بیش از هشت میلیون نفر جمعیت در آن ساکن باشند. با لحاظ این حالت تنها شهری که در کشور ما می تواند این افتخار را کسب کند فقط شهر تهران است که قادر خواهد بود کلان شهر لقب بگیرد. اما از آنجا که مفهوم شهر و تقسیم بندی شهر ها بر حسب شاخصه های ملی و محلی در کشور های مختلف، متغییر می باشد، در کشور ما نیز کلان شهر( مترو پلیس) شامل شهرهایی می گردد که حداقل یک میلیون نفر جمعیت در آن ساکن باشند و البته این تعریف هم بعد از سال ۱۳۸۷ از طرف شورای عالی شهرسازی و معماری کشور، شامل اصلاحاتی شد از این قرار که، شهرهای دارای جمعیت بیش از پانصد هزار نفر نیز کلان شهر محسوب شوند. لیکن این مصوبه که البته توسط شورای عالی شهرسازی و معماری کشور صورت گرفت این تاکید را نیز دارد که، شهر های زیر یک میلیون نفر به صورت قانونی و رسمی کلان شهر محسوب می شوند لکن نمی توانند از قانون مالیات بر ارزش افزوده، نسبت به شهر هایی که بالای یک میلیون نفر جمعیت دارند از بهره بیشتری برخوردار باشند.

بنابراین باید گفت در حال حاضر فقط شهرهای تهران، مشهد، اصفهان، کرج، تبریز، شیراز، اهواز و قم هستند که به صورت رسمی کلان شهرقلمداد می گردند ، چرا که از مزایای مترتب بر آن بهره مند می شوند.
حال با توضیحات مختصری که داده شد، پس مشکل کجاست و علت چیست که شهری همانند شهر رشت که به لحاظ تاریخی و پیشینه و از نظر موقعیت منطقه ای، از ظرفیت ها و استعداد های شهر پیشرفته و قابل طرح در حد و اندازه های شهر های پیشرفته و توسعه یافته در جهان را در پیشینه بالفعل خود ، آنچنانکه همه، مستندا سراغ داریم و در حال حاضر نیز بالقوه همان ظرفیت ها را داراست وبلکه مستعد تر از گذشته هم نشان می دهد ، اما با کمال تاسف از قافله چنین شهرهایی ، نه تنها در جهان ، که در برخی از مصادیق ، حتی از بعضی از شهرهای کشور خودمان نیز (ضمن ابراز تواضع و احترام به همه آن شهر ها) ، که در شرایط تحلیل موضعی و موضوعی، شهر رشت برتری های عینی قابل توجهی نسبت به آن ها را دارد، به صورتی تامل بر انگیز فاصله قابل بیان گرفته است و نسبت به گذشته پر افتخار خود، عقب گرد و پس رفت داشته است؟
مشکل اساسی کجاست ، راه حل چیست و در حال حاضر مسئولیت برون رفت از شرایط فعلی و پاسخگویی در قبال آن را، کدامین سازمان و کدامین شخصیت های مهم شهر، بر عهده دارند؟
( ادامه دارد)