“ریز گفته ها و یا ریز فعالیت های درست، اما بی نتیجه و بی حاصل”

“ریز گفته ها و یا ریز فعالیت های درست ، اما بی نتیجه و بی حاصل”
✍️:محمد ابراهیم خلیلی

مدیریت و مدیران سازمان ها، برای رسیدن به اهداف مشترک، فعالیت های مرتبط و مشترک با یکدیگر را به صورتی نظام مند و بواسطه کوشش های فردی و گروهی انجام می دهند.
در واقع انجام اعمال و وظایف سازمانی برای مدیران تعریفی از یک فرآیند را به خود می گیرد که حاصل ان فرایند، انجام وظیفه و ارائه خدمت به مخاطبان سازمان خواهد شد.
در قاموس و مفهوم مدیریت، توانایی هم افزایی عناصر انسانی سازمان توسط مدیریت آن، رفتارهای سازمانی را کارآمد و اثربخش می کند و موجب تحصیل نتایج بهینه از منابعی (انسانی و مادی) می شود که بالفعل و بالقوه در اختیار سازمان قرار دارند. در غیر این صورت منابع موجود سازمانی نه تنها تبدیل به خدمت نمی گردند، بلکه فرسایش یافته و بتدریج زایل نیز می شوند.یا اینکه در خوش بینانه ترین حالت، در حدّ صرفا منابع باقی می مانند و ظرفیت مبتلابه آن ها به خدمات مطلوب برای مخاطبان سازمان(شهروندان) تبدیل نمی شوند.
در مقوله مدیریت، لزوم و ضرورت نحوه مدیریت و چگونگی انجام گفتارها و رفتارها برای اداره کرد هر چه بهتر فرد، گروه، سازمان و جامعه مخاطب در میدان عمل، از اهم وظایف مدیریت و مدیران سازمان هاست که ثمره مشهود آن، ارتقای رضایت آحاد جامعه مخاطب، افزایش اعتماد عمومی، ایجاد جامعه ای سالم، امن، رضایت مند و آسوده در سایه یک زیست جمعی مطلوب و دل پذیر برای شهروندان در زندگی اجتماعی آنان خواهد بود.
حال با لحاظ مطالب فوق، اما با نگاهی کنجکاوانه به گفته ها و عملکرد مدیریت و مدیران مسئول‌ بخش قابل توجهی از سازمان ها و از کنش ها و واکنش هایی که صورت می دهند، می توان این طور برآورد کرد که نتایج حاصله از گفتارها و عملکردها، ما را به یافته های دیگری از مدیریت سازمانی مشروح در فوق رهنمون می کند. از این باب که بسیاری از آنچه که در حوزه سازمانی آنان رخ داده و یا ملاحظه می شود، عمدتا به دلیل عدم دستیابی به نتایج مطلوب و مقبول، بر مدار ریز گفته ها و یا ریز فعالیت هایی اتفاق افتاده و می افتد که روندی کم حاصل و یا بی نتیجه را رقم می زند و اساسا باید ان ها را در زمره عملکردهای بی ثمر و فارغ از نتیجه مطلوب ارزیابی کرد. چرا که به غیر از افزایش هزینه های جاری سازمان، پرکردن بی فایده فضاهای رسانه ای، درگیر کردن افکار عمومی، تبلیغات بی حاصل و عدم کارکرد مناسب از سوی مدیریت و مدیران ، پیامد دیگری را که می شد به آن ، ارائه خدمت به مردم را نام نهاد، با خود به همراه نیاورده و رضایت عمومی مخاطبان سازمان را هم به خود جلب نمی کند، حتی چه بسا که، به جرئت می توان گفت، آنچه که در حوزه وظایف سازمانی مدیران می گذرد، حتی رضایت مندی آحاد مدیریت و مدیران را نیز، آن چنانکه شایان توجه باشد، به خود کسب نکرده و نمی کند.
حالا با عنایت به فرمایشات و عملکرد بسیاری از مدیران محترم در برخی از سازمان ها، آیا می توان این سوال را مطرح کرد که در حوزه مدیریت، کنش ها و واکنش های مدیریتی آنان را باید در کدامین طبقه مدیریتی مورد ارزیابی قرار داد؟ ریز گفته ها یا ریز فعالیت های بی نتیجه و فاقد کارآمدی که حاصل شایان توجهی را برای مردم و شهروندان به بار نمی آورد؟ و یا فرمایشات و عملکردهایی که به هر حال به بهبود اوضاع رفاهی _ اجتماعی مردم و تامین تقاضاهای شهروندان و کسب رضایت مندی مخاطبان آنان ختم نمی شود و احتمالا با روندی که این بخش از مدیران، در مدیریت سازمانی خود، پیش رو دارند، در باقیمانده عمر کوتاه مدیریتی خود هم، این فرآیند مدیریتی، به نتیجه مطلوبی منجر نخواهد شد؟ یا اینکه باید این طور پنداشت که چنین مدیرانی با روندی که کماکان، خواسته و یا ناخواسته در پیش دارند، نباید فرصت و شانس مجددی را برای ارائه خدمت دگرباره و در زمانی دیگر، برای خود قابل تصور بدانند؟
قطعا پاسخ مناسب را باید در گذر زمان و در آینده ای نه چندان دور جستجو کرد!