” انتخاب کردن چرا و چگونه”

بسمه تعالی
“انتخاب کردن، چرا و چگونه”
در مقطع حساس يک انتخاب تعيين کننده و سرنوشت ساز ( ۲۸خرداد۱۴۰۰)، که به فرمایش مقام معظم رهبری حفظهم ا…تعالی،انجامش در یک روز و آثارش برای چندسال است، چه وظیفه ای داریم و چه بايد کرد؟
اصولا هر فرد خردمندی قبل از اتخاذ هر گونه ای از یک کنش سیاسی و اجتماعی، منطقا به پاسخ این سوالات اساسی‌ با تامل می اندیشد.

۱– غرض از تعیین یک فرد با عنوان ریاست جمهوری و یا چند نفر با عنوان اعضای شورای شهر چیست؟
۲– آیا ابتدا باید هدف را معين کرد و بعد فرد را؟
۳– يا اينکه ابتدا باید فرد مناسب را برگزید و سپس هدف و اهداف را،

بدیهی است‌ که متعاقب انتخابی که انجام می شود نیز، باید به اتفاق و به وسیله فرد و یا اعضای منتخب، براي تحقق هدف ها، اقدام وتلاش بایسته را نمود.

حالا با توجه به شناختی که نسبت به کشور و جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، وجود دارد و همینطور نیاز ها و تقاضاهای فراوانی که مطرح است، به سه محور مهم فکری زیر، در وجود اشخاصی که می‌ باید انتخاب شوند، دقیق و عمیق بیاندیشید.

۱– شخصیت مورد نظر شما در چه زمینه يا زمینه هايي باید دارای بهترین‌ اندیشه، برنامه و عملکرد باشد ؟ همچنین در چه زمینه هایی فاقد توانمندی برنامه ریزی و عملگرایی مطلوب است؟ (گذشته و سوابق کاندیداها را در نظر بگیرید )

۲– با مدنظر قرار دادن این مطلب مهم که انجام هیچ کار، برنامه و پروژه ای بدون تأمین منابع لازم، خصوصا تأمین منابع مالی، تقریبا هیچ توفیق اجرایی ندارد ، بنابراین شخص و اشخاص مورد نظر شما حامل چه دیدگاه اقتصادی و مالی واقعی و عملی هستند که با توجه به ظرفیت های موجود، بتوانند به اتکا آن، عامل حرکت موتور اقتصادی و مولد مالی برنامه‌های وظیفه ای خود باشند؟( حرف، شعار و وعده های کاندیداها را حذف کنید )

۳– فرد یا افراد مورد نظر شما به لحاظ حقیقی و حقوقی، در کار نامه و سوابق خود، نسبت به انجام چه کار هایی مایل و متعهد هستند و نسبت به اجرایی نمودن چه اقدام و تحصیل چه نتیجه ای قابل و لایق بوده‌اند و بر همین اساس، در کدامین زمان و مکان، دیپلماسی کارآمدسازی توانمندی ها و مدیریت اشان را، باعلاقه ای وافر و اشتیاقی برانگیزاننده بروز داده و در میدان، آن را رونمایی کرده اند؟ (اقدامات اثرگذار و قابل ارزیابی مدنظر باشد)

اکنون دقت نمایید، بررسی ها نشان می دهند که موفق ترین حکومت ها و بارزترین مدیریت ها، با در نظر گرفتن این معیارهای خردمندانه است که توانسته‌ اند در حوزه‌ های کاری و مسئولیتی اشان، ابتدا با انتخاب مناسب ترین افراد، و در ادامه با انجام بهترین عملکرد ها و در نهایت با کسب کارآمدترین نتیجه ها ، به اهداف خود دست یافته و در گروه پیش ران ها و موفق ترین ها باشند.

اما در موضوع انتخاب، مسئله اصلی برای یک کنشگرِ متعهدِ سیاسی-اجتماعی، فقط مشارکت ساده و البته مسئولانه، که قطعا مؤثر هم هست، نیست. بلکه موضوع مهمتر و اصلی تر، انجام یک کنش سیاسی و اجتماعی مطلوب، یعنی تصمیمی سازنده برای انتخابی آگاهانه و مسئولانه، به لحاظ دست یافتن به نتایجی درخشان است که بتواند حاوی ایجاد زمینه هايي اقناع کننده، با سرانجامی روشن از بهترین پیامدها و عالی ترین نتیجه ها، در تامین و ساخت زندگی رضایت مندانه و سعادت بخش آحاد مردم در جامعه و کشور باشد.

بنابراین در روز ۲۸ خرداد، پای صندوق های رای می رویم تا در مرجعی مؤثر، با تصمیمی تعیین کننده، انتخابی سرنوشت ساز را رقم بزنیم. انتخابي که منافع و مصالح ملی ما را تأمین و اقتدار جمهوريت را در چارچوب اسلامیت آن تداوم می بخشد، وحدت و یکپارچگی را تثبیت‌ می کند و دوام و بقای نظام اسلامی را، علیرغم میل معاندان و مخالفان آن، کماکان مستمر می سازد.

بنابراین شایسته است که با رویکرد پاسداری و صیانت از ارزش ها و اصول مورد اعتقادمان، بدون تردید و با صلابتی مومنانه، در روز انتخاب با اقتدار حاضر شویم و با گزینش مناسب ترین شخصیت برای ریاست جمهوری، و با کفایت ترین اشخاص برای عضویت در شوراها، نامناسب ها، امتحان پس داده های مردود و افزون خواهان فرصت جو را حذف، و اهداف ارزشمند و عظیم مورد نظرمان را، برای آینده و در فضایی کاملا متحول، از منظر انتخاب صحیحی که صورت خواهیم داد، تحقق بخشیم.

“۲۸خرداد۱۴۰۰ ” چه کسانی را انتخاب کنیم

!! ۲۸خرداد ۱۴۰۰ !!
” چه کسانی را انتخاب کنیم”
در آستانه دو انتخاب تعیین کننده قرار گرفته ایم و مسئولیت سنگینی بر دوش همه کسانی که شرایط رای دادن را دارند، وجود دارد. پس توجه کنیم که:
بطور قطع همه افرادی که برای عضویت در یک انتخاب سرنوشت ساز، ثبت نام کرده و مراحل تعیین صلاحیت را از فیلتر مراجع مربوطه گذارانده اند، این شایستگی را دارند تا مورد انتخاب رای دهندگان قرار گیرند.
اما همیشه مسئله اصلی این است که شهروندانی که در جایگاه مهم انتخاب افراد قرار می گیرند بر اساس چه معیار و متری می توانند از میان کاندیداهای فراوان، فرد برتر و مورد نظر خود را برگزینند.
بنابراین و با توجه به مسئله ذکر شده و با قصد انتخاب شایسته از میان مدعیان، بنظر می رسد، در چگونگی مواجهه و برگزیدن شخص یا اشخاص مورد نظر، روش مناسب و با ریسک کمتر، مد نظر قرار دادن دو فرضیه و معیار کم هزینه زیر باشد. این رویکرد می تواند به انتخابی معقول و منطقی بیانجامد و برای جلوگیری از یاس و سرخوردگی احتمالی رای دهندگان در آینده( نسبت به عملکرد ضعیف و دور از خواسته موکلین توسط وکیل یا فرد منتخب)، بنحوی راهگشا و اطمینان بخش بوده و یاری کننده و هدایتگر انتخاب کنندگان گردد.
در عین حال، با استناد به همین فرمول، کاندیداها هم می توانند با محک زدن توانمندی های خود، گروهی که به آن تعلق دارند را، مشخص نمایند.
از همین روی دو معیار مورد نظر عبارتند از:
۱– افرادی با تواناییهای بالقوه
۲– افرادی با تواناییهای بالفعل

حالا با در نظر گرفتن متر و معیار مذکور، به دقت در نظر داشته باشید که:
الف: افراد گروه اول را عموما، اشخاصی با این خصوصیات تشکیل می‌دهند:
کسانی که بیش از هرچیزی بر خواسته ها و نیازهای شخصی و خودخواهانه تمرکز دارند. همواره دارای آرزوها و امیال شخصی کوچک و بزرگ هستند و برای دست‌یابی به آن ها، فقط فکر و ذکر می کنند و وعده و شعار می سرایند. تقاضاها و خواهش های شخصی و جناحی را بیش از هرچیز دیگری دنبال می کنند. علاقه مندند تا نامی پیدا کنند، معروف شوند، قدرتمند بنظر آیند، و تا حد ممکن جایگاهی را برای خود در میان مردم دست وپا کنند. این گروه از افراد به هر دلیلی، در صورتیکه به اصطلاح لباس خدمت به تن کنند معمولا خالق اثر و یا ایثاری نخواهند گردید و یا اینکه به تعبیر ظریف تر، خلاصه آبی از جانب آنان برای دیگران گرم نخواهد شد.
ب: افراد گروه دوم را نیز باید با این خصوصیات برشمرد:
کسانی که دانش عملیاتی دارند. از تجربه مقبول و مفیدی برخوردارند. اندیشه های بارور دارند. به پیشرفت و سعادتمندی جامعه هدف توجه می کنند. انگیزه کافی برای خدمتگزاری دارند. عمیقا به تغییر و دگرگونی مثبت می اندیشند. جهش و توسعه هدفمند را، عواملی احیاء کننده برای تحقق زیست اجتماعی مطلوب می دانند. همچنین این گروه، اصولا مصالح و منافع دیگران را، بر خواسته های شخصی خود ترجیح می دهند. فساد ستیزند. زندگی ساده تری دارند. تاثیر گذار ترند و اثر بخشی آنان، جنبه عمومی و همگانی دارد. همین طور، قانون مداری را بهتر بر می تابند. تابع عوامل هیجانی کمتری می شوند. تصمیماتشان محور عقلایی دارد و به واقعیت ها اشراف مناسب تری دارند.
همچنین، شخصیت های دارای تواناییهای بالفعل، عموما عملگرا و نتیجه مدار هستند. سعی می کنند تا در مسیر درست حرکت کنند. به خرد جمعی معتقدند و همراهی و تشریک مساعی هدفمند ، برای تامین منافع و مصالح مشترک را، به تکروی بی حاصل یا کم‌بازده و یا کسب منافع فردی و یا جناحی و باندی ترجیح می دهند.
بنابر این، با لحاظ شرایط حساس انتخاباتی و تنوع و کثرت کاندیداهای محترم و ایضاً عدم امکان شناخت کافی، کامل و شفاف از تک تکِ کاندیداها، راه رسیدن به انتخاب مناسب، باید توجه کافی به این مطلب مهم باشد که: بطور قطع هیچ تضمینی را نمی توان برای هر انتخابی کاملا اصلح مد نظر قرار داد، لیکن با وجود تعلقی جدی به مصالح و منافع ملی، زندگی جمعی سعادتمندانه و جهت ادای حقوق و تکلیف شهروندی، بی تردید، باید پای صندوق های رای رفت و برای تحقق یک انتخاب احسن، بر اساس اصول ، ارزشها و معیار هایی که معتقد هستیم، قدمی مشخص و روشن را در احیای مجدد مشارکتی مسئولانه، برای انتخاب شخصیت هایی واقعا خدمتگزار، برای تامین و ساخت فضای مطلوب زیستِ جمعیِ رضایتمندانه، دلخواه و آرامش بخش، در کنار یکدیگر برداشت!
اما در انتها، خالی از لطف نخواهد بود که چنانچه شما درحال حاضر، افرادی را که احتمالا برای انتخاب خود در نظر گرفته اید را ، در ذهن خود مجسم کنید و با تامل و بسیار سنجیده، مشخص نمایید که افراد مورد نظر شما، در کدام یک از دو گروه زیر قرار دارند:
۱– در زُمره افرادی با تواناییهای بالقوه
یا
۲– در زُمره افرادی با تواناییهای بالفعل
و در خاتمه:
من به در گفتم ولیکن بشنود
نکته ها را مو به مو دیوارها

پیشنهادی برای همبستگی و هم گامی با کسب و کارهای کوچک در دوران کرونا

✍ محمدابراهیم خلیلی

” پیشنهادی برای همبستگی و هم گامی با کسب و کارهای کوچک در دوران کرونا”

اثرات دومینووار رکود اقتصادی در زمان کرونا می رود تا موجی از کاهش ظرفیت های تولید و بیکاری را در زنجیره کسب و کارها ایجاد نماید. در این میان سیاستهای خلق و توزیع پول و اعتبار از سوی دولت، هر چند مورد تاکید بسیاری از محققان و صاحب نظران می باشد، اما چنین گرایشی در حل مساله، می تواند به نوعی دارای خسارات و اثرات جانبی خود نیز باشد که محل بحث آن فعلا در این نوشته نیست.
از سویی دیگر، همواره این بنگاه های بزرگ و دارای قدرت لابی گری هستند که توانایی دارند تا در فرایند بقای خود، سهم بسیاری از واحدهای خرد را به نفع خود مصادره نمایند. همین طور از منظری دیگر، خطر ابر تورم همواره در آزمایشگاه تاریخی بشر به هنگام خلق پول، جدی و تجربه شده است.
از این روست که هدف این نوشته، توزیع هدفمند و قطره ای اعتبارات به سوی کسب و کارهای کوچک، است.
علاوه بر این، به جای کمک مستقیم دولت، که البته چندان هم رافع مشکلات اساسی صاحبان کسب و کارهای کوچک در شرایط بغرنج فعلی نمی تواند باشد، این خود بنگاه های اقتصادی هستند که می توانند در شرایط کنونی، به کمک خود بیایند و راهی مناسب برای عبور از آن بیابند. دولت نیز مقابلا و در ازای این نوع ازاقدام بنگاه ها نسبت به تامین نیازهای مالی خود، به گونه ای دیگر می تواند به کمک بنگاه ها بشتابد و در جهت رفع مشکلات پیش آمده غیر مترقبه، به آنها کمک و مساعدت اصولی نماید.
بنابراین طرح ایده در سه سطح با توضیحات ذیل مطرح می شود:

سطح ۱:
فرض کنید آرایشگر محل شما که معمولا موهای شما را اصلاح می کند، با توجه به شرایط خاص پیش آمده، اکنون نیاز مبرمی به تحصیل نقدینگی برای گذران روزمره خود، مثلا پرداخت اجاره بهای محل کسب اش دارد. اما در چنین شرایطی، او می داند که از ترجیح شما به استفاده از خدمات او، فعلا کاسته شده است.
در این حال، او می تواند معامله ای بین خود و شما صورت دهد! آرایشگر، کارت هدیه ای را برای شما به صورت ایمیل ارسال می کند، بدین گونه که بطور مثال، هر واحد از خدمات خود را تا دو سال آینده، با قیمتی کمتر از قیمت معمول امروز خود، به فروش می رساند، به شرطی که شما نیز هم اکنون محصول خدماتی او را خرید نمایید.
طبیعی است میزان کسر قیمت عادی توسط آرایشگر به نوع نگاه او از ترجیحاتش نسبت به پیش فروش خدماتی که ارائه می دهد و همچنین نگاه شما به خدماتی که پیش خرید می کنید، بستگی دارد.
مثالهای دیگری نیز در این زمینه می توان‌ زد.
بعنوان مثال دارنده یک رستوران خوب می تواند بخشی از غذاهای خود را در دو‌سال آینده با قیمتی بسیار مناسب تر از زمان معمول، بدین گونه به فروش برساند. مشتریان نیز خوشحال خواهند بود که احتمالا در آینده ای نزدیک می توانند، به علت همبستگی امروز خود با صاحب رستوران، فردا روزی غذای مورد علاقه خود را با قیمتی بسیار مناسب تر از او تحویل خواهند گرفت.
به همین منوال مالک یک فروشگاه لوازم خانگی و یا یک سوپر مارکت و یا…، نیز می توانند اقدام مشابهی را صورت دهند.

سطح ۲:
جهت ایجاد شفافیت و نوعی ضمانت برای ایجاد تعهد در صاحبان کسب و کارها نسبت به مشتریان خود، دولت می تواند برای پشتیبانی تسهیلاتی از چنین بنگاه هایی، اقدام به گشایش سامانه ای یکپارچه و استاندارد کند به نحوی که در آن، صاحبان کلیه کسب و کارهای دارای مجوز قانونی و ثبت شده، به توانند اقدام به فروش کالاها و خدمات خود با آرم خود و در قالب فرمی استاندارد به نمایند. در فرمی که برای همه بنگاه ها، شکل و مضامین استاندارد و واحدی دارد، و قیمت، تعداد ، مشخصات محصول، همراه با تعهد فروشنده در قبال بازپرداخت بدهی خود و دیگر تعهدات لازم، پر و تعهد شده است و دولت نیز ان را پشتیبانی می نماید و می تواند بعدا مورد استناد قرار بگیرد. همچنین هر فروشنده می تواند مشتریانش را از کد مخصوص به خود و قیمت خود مطلع نماید. هر مشتری نیز می تواند با وارد کردن کد فروشنده مورد علاقه خود در این سامانه، انتقال لازم وجه را انجام‌دهد و به ازای آن گواهی خرید خود را دریافت کند و در مواقع لازم، آنرا چاپ کرده و با ارسال آن برای فروشنده متعهد، از خدمات قبلا تعهد شده او، استفاده نماید.

سطح ۳:
پس از گشایش فاز دوم، این دولت و سازمانهای زیرمجموعه آن هستند که می توانند، با رعایت قواعدی ، نه تنها به کسب و کارهای کوچک به طور هدفمند کمک کنند، بلکه خود نیز با کسب حقوق استفاده از برخی کالاها و خدمات، از هزینه خود در آینده ای نزدیک بکاهند. چنین حمایتی از جانب دولت که به صورتی هدفمند و قطره ای از کسب و کارها صورت می گیرد، می تواند موجب کاهش اثرات توزیع پول و اعتبار در ایجاد تورم و نیز بهبود اقتصاد دولت در دوران پسا کرونا نیز بشود.
در این میان اما، نباید از ایجاد امکان برای فعالیتهای خیرخواهانه و دارای سود، از سوی بخش خصوصی نیز غافل شد.
طبیعی است همدلی مردم با مردم و دولت با مردم در چنین شرایطی، می تواند با فرمولی ساده، بازی برنده برنده ای را برای کل اقتصاد رقم بزند.

“قیاس”

 

” قیاس”

*نکته اول*

واژه قیاس در لغت به معنی سنجش و اندازه گیری دو چیز با هم و یا به معنی تقدیر و مساوات تعریف شده است. بهره برداری از این واژه،اگر بدون آگاهی و شناخت دقیق قیاس کننده،از منافع و مضار مترتب بر آن صورت گیرد ،بیش از آنکه اصلاح کننده باشد ،موجبات فساد ببشتر را فراهم می سازد.به همین دلیل بر اساس آموزه های دینی ما،بویژه در مذهب تشییع، قیاس به شدت محکوم شده است.خصوصا اگر قیاس کننده عزم کند تا قیاس را در ارتباط با احکام و حقایق دینی به کار بندد.و البته ممنوع بودن موضوع قیاس، اختصاص به قوانین دینی ندارد،و فقط منحصر به آن نیست.

امام صادق(ع) به عنوان پرچمدار شیعه اثنی عشری با استناد به فرمایش پیامبرگرامی اسلام(ص)به ابوحنیفه فرمود”قیاس مکن که نخستین قیاس کننده شیطان بود.”(لا تقیس فان اول من قاس ابلیس)”.(1)

زیرا که ابلیس خود را با آدم که مخلوق مبارک خداوند متعال بود مقایسه کرد و با خیره سری ،خود را برتر و عالی تر از آدم به حساب آورد وبا طغیان گری در مقابل خداوند تبارک که احسن الخالقین است،باعث شد تا خداوندقادر و رحمان ،اورا از درگاه خود بیرون کرده و براند و اورا لعنت کند.توضیح دیگر اینکه

منظور از قیاس این است که مقایسه کننده ،موضوعی را ،با موضوع دیگری که  در برخی از جنبه ها با آن شباهت دارد،مقایسه کرده ،و همان حکم و نظری  را که در باره موضوع اول وجود دارد،برای موضوع دوم اثبات کند.بدون اینکه فلسفه و اسرار حکم اول را کاملا در یافته باشد.این اشتباه فاحش در حالی رخ می دهد که مقایسه کننده،به دلایلی که اشاره خواهد شد،توجه نکرده است که ،هر چند موضوعات مطمح نظر او، در پاره ای از جهات با هم شباهت دارند ،اما در بسیاری از جهات هم ، با هم متفاوتند.به اضافه اینکه تمام احکام و فلسفه های حکم اول برای او روشن و مشخص نیست و این مقایسه را که دارد انجام می دهد،یک مقایسه تخمینی و گمانی و حدسی بیشتر نمی باشد.بنا بر این ،از همین منظر ،زمانی که موضوع قیاس مورد مداقه قرارمی گیرد،ملاحظه می کنیم که،امامان و پیشوایان ما ،ملهم از فرمایشات درر بار پیام آور عظیم الشان اسلام(صلی الله علیه و آله)،قیاس را شدیدا محکوم کرده و باطل شمرده اند.زیرا که مفتوح شدن باب قیاس،با لحاظ اشارات فوق ،سبب آن می شود که   آحادی با مطالعه محدود و فکر کوتاه و خود برتربینی و با اشتباه در تشخیص و تعصب بر آمده از جهالت و خشم و یا حسادت ،مخصوصا حسادت پنهان و یا نومیدی و افسردگی و یا نژاد گرایی و قبیله گری ویا کبر و غرور ابلیس گونه و یا…،به محض اینکه منافع و مصالحی را از افق نگاه خود مشاهده کرده و یا خطر اضمحلال آن ها را احساس کنند،دو موضوع معطوف به مقاصد و تمایلات  خود را ،که از پاره ای جهات مساوی تشخیص داده اند،حکم یکی را،در باره دیگری،مطابق با نظر خود اثبات و مصادره به مطلوب کنند.که به این ترتیب آغازی برای هرج و مرج و بروز بی عدالتی از منظر اجرای قوانین و احکام ایجاد خواهد شد،و عدالت و انصاف متعلق به طرفین موضوع  ،مورد خدشه و اضمحلال و پایمالی قرار می گیرد.

و همین طور،با تمسک به قیاسی اینچنین،و با سعی در ایجاد زمینه رضایت در یک طرف موضوع،ضمن تضییع حقوق طرف دیگر موضوع،  که احتمالا به لحاظ محدودیت و عدم اشرافیت کافی و عالمانه، به مشمولیت جامع علمی و دانشی خود،و با بی دقتی و ناخواسته ،خشم و غضب الهی را نیز بر  می انگیزد.در این حالت بی شبهه و تردید،باید منتظر عواقبی بود که برای ابلیس، از طرف خداوند حاضر و ناظر ، صادر شد!

در برخی از موارد نیز ممکن است قیاس کردن، زمانی و براساس مصلحتی از طرف قیاس کننده اتفاق  بیافتد که قیاس کننده بنا دارد تا  در واقع با  مستمسک قرادادن موضوعی،مطلبی  را که تولید شبهه و ابهام کرده است رابه نوعی توجیه،  و طرف موضوع مورد نظرش را ،با قیاس کردن  تبرئه نماید. ولو اینکه،مورد مرتبط با موضوع منظور،بر روندی مغایر با موضوع اول ، در حرکت باشد ،و به تعبیری با طغیانگری به صراطی مقبول و مطلوب،مستقیم نباشد.و به این ترتیب و با چنین قیاس واقع شده،از رنج درون و مجازات برون و سرزنش دیگران رهایی یابد.

کوتاه سخن اینکه ،یکی از راه های نفوذ شیطان در آدم ،بنا بر عهدی که با خود بسته است،نفوذ در ایمان ،ایجاد شک و تردید،نفاق،وسوسه و تشویق به قیاس گری و…،است. زیرا که ابلیس نخستین بنیانگذار کبر ، استبداد ،طغیان ،یاغی گری و اعتماد به رای شخصی است.

نتیجه اینکه قیاس در مکتب شیعه،فاقد وجاهت و حجیت است،مخصوصا در موارد فقهی!

در مورد قیاس ،امام علی(ع)می فرماید:”هر کس بخواهدبا قیاس به نتیجه ای برسد،تماما در اشتباه خواهد بود”. چون  اصل و اساس قیاس بر مبنای مغلطه و سفسطه می باشد و نمی تواند جایگاهی مبنایی و محکم، در اصول عقاید انسان داشته باشد.

توضیح مهم اینکه ،مقوله قیاس دارای دامنه بحثی بسیار گسترده است،که در علم منطق هم مباحث زیادی را به خود اختصاص داده است،کهباید در فرصت مقتضی به آن پرداخت،و توضیحات فوق فقط اشاره و تلنگری بر آن بود،و اگر مجددا سببی پیش آید،می توان مشروح تر به آن پرداخت.

1-وسایل الشیعه -جلد 27 صفحات 39و46

علل الشرایع -جلد 1 -صفحات86و87

نورالثقلین-جلد 2 -صفحه 6

آفت های مدیریت

             ” آفت های مدیریت”

یکی از مشکلترین و سخترین وظیفه ای که مدیران سازمان ها در حین انجام وظایف قانونی,فنی و اختصاصی خود برعهده دارند کنترل تمایلات شخصی و احساسات باطنی و نفسانی خویش است.

(حتی علی رغم تظاهری که چنین مدیرانی در هنگام خدمت و مدیریت، در این زمینه، یعنی مدیریت متخصصانه از خود نشان می دهند و این طور وانمود می کنند که کنترل خواهش های نفسانی خود را در دست دارند,اما در حقیقت و نه در واقع، این چنین نیست و به تعبیری باید گفت قطعا اتخاذ این نوع رفتار مدیریتی، هر چند که سعی می شود تا نشان داده نشود،باید گفت ،عوام فریبانه و یا حتی فریبکارانه به حساب می آید).

هر چند در اغلب موارد و در برخی از افراد این خود کنترلی بسیار سنگین و به دلایلی چند که در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت نزدیک به محال به نظر می رسد. ام باید اذعان کرد که، کنترل خواهش های نفسانی غیر ممکن هم  نیست و شواهد دیگری وجود دارند که مدیران مهذب و تربیت یافته و معتقد به آموزه های اعتقادی و دینی و مدیریتی، موفق به انجام آن و کنترل نفس خود بوده اند.

این پدیده رفتاری ،از برخی از مدیران، شاید به این دلیل رخ می دهد که اساسا نفس انسان و تعصبات درونی اش نسبت به این حالت خودپرستانه،. و متعصب به خواهش های درونی، عقل او را به تصدیق و تایید امیال و عواطف خود وا می دارد و مانعی می شود برای جداسازی تابش انوار عقلی شخص از آن حقیقتی که خارج از تمایلات شخصی و نفسی او وجود دارد و او به لحاظ گرایشات متعصبانه و نفس پرستانه تمایل دارد تا از آن دور شده و نمی تواند خود را از اسارتی که به دلیل همین تعلقات درونی و تاثیرات خودپرستانه بر نفسش ایجاد شده، رها سازد!

بنابراین چه بسا بدلیل همین تحریکات درونی، بدون اختیار این گرایش های نفسانی، او و سازمان تحت مدیریتش را به لحاظ رفتارهای خودخواهانه مدیریتی که از طرف مدیر صادر می شود به طرف پرتگاه پیش می برد و از ارائه خدمات مقبول و مورد نیاز و در خواست مخاطبان سازمان دور می سازد و توسعه و پیشرفت و پایداری در خدمات مدیر و سازمان تحت امرش را، به صورتی کاملا قابل شناسایی به تعویق می اندازد.

در حقیقت بروز چنین روشی از این نوع از مدیران نمایانگر آن است که این مدیران در دنیای کوچک درونی  خود به اعمال مدیریت می پردازند وبه همین دلیل ،به آنچه که برای دیگران ، یعنی همکاران سازمانی و یا مخاطبان اصلی سازمان ، حائز اهمیت است، وقعی  نمی نهند و به نظرات آنان عمدتا ارزش قابل توجهی را قائل نمی شوند. در این حالت چنین مدیرانی طوری عمل می کنند که گویی فقط داستان های ساخته ذهن آن ها و ایده ها و طرح هایی که مورد نظر خودشان است، واقعیت داشته و ارزشمند و قابل اجرا هستند و بنابر این  خودشان را خردمندتر و متفکرتر و مدیرتر از دیگران می پندارند و به اصطلاح ، خود و اندیشه اشان را یک برند به حساب می آورند و همواره از برند شدن و برند ساختن داد سخن می دهند.

در واقع هویدا شدن چنین رفتارها و عملکردهای مدیریتی ناشی از غرور خودخواهانه ،داشتن نگاه حقیرانه به دیگران,وجود فشارهای اجتماعی، عدم توان در انتخاب گزینه های دیگر,علاقه مندی به متمایز بودن از دیگران و یا عوامل مختلف دیگری نشات می گیرند  که مرتبط با تمایالات نفسانی و تفکر و غرور شخصی مدیر تجلی می نماید.چنین مدیرانی به دلیل قرار داشتن در شرایط نامساعد سازمانی و فشارهای طاقت فرسای بیرونی و درونی و حتی مهمتر از این موارد ،به لحاظ تمایل خود برتربینانه در مدیریتی که اعمال می کنند ناخواسته به اشتباهات بیشتری گرفتار می شوند و سازمان و مخاطبان اصلی آن را که اساسا مردم هستند را با مخاطرات بیشتری مواجه می سازند و به همین خاطر، آثار مدیریتشان در آینده و احیانا بعد از کنار رفتن آن ها از منصبی که دارند بیشتر از زمان حضورشان جلوه می کند و ملموس تر و قابل مشاهده تر می شوند و زیان های خسارت بار مدیریتشان بر دوش مخاطبان سازمان یعنی مردم، باقی می ماند و تاثیرات منفی خود را ، بیشتر از دوران مدیریتشان ، نشان خواهد داد.

اقداماتی که این مدیران با چنین دیدگاه هایی صورت می دهند حتی اگر دارای فواید کوتاه مدت باشد اما بدون تردید شامل خسارت ها و ضررهای بلند مدت است.

پیامدهای منفی در طولانی مدت، ماحصل جدایی ناپذیر پذیرش رویکردهایی از این نوع از مدیریت در سازمان ها است که می تواند این پیام را به مخاطبان سازمان  مخابره کند که آیا بهتر نبود که مدیریت سازمان تمرکز خود را در شرایط اینچنینی ، از چالش های خودخواهانه و کوتاه مدت و فواید  زودگذر آن،دور می ساخت و  به تامین تقاضاهای ماندگار و بلند مدت همراه با نتایج مفید و سازنده و مستمرمخاطب طلبانه و  عمومی و ماندگار در دراز مدت، جایگزین می کرد؟ و از علاقه مندان به مدیریت پایبند به نظرات شخصی و متعصبانه و یا با نفس پرستان و برتری طلبان خود نما و یا با ریخت و پاش کنندگانی که برهم زننده نظم و اعتدال و قانون هستند ، فاصله گرفته و با آنها برخوردی مدبرانه و بر اساس منافع و مصالح عمومی و تامین کننده نظرات مخاطبان ،صورت می داد؟

چرا که رفاه و ایجاد آسایش و پایداری توسعه و افزایش خدمات مورد انتظار مردم به عنوان مخاطبان سازمان در گرو اعمال مدیریتی شایسته و دارای منش و مهذب و عاری از آفت های شناخته شده ومنطبق بر قوانین و مقررات مدیریتی است که آموزه های دینی ما و آموزش های مدیریتی عدالت محور و مردم مدار هم، مکرر همه مدیران را در چارچوب سازمانی که آن را مدیریت می کنند، به تبعیت و متخلق بودن به آن ها تاکید و سفارش می کنند.

آفت هایی نظیر:

1-علاقه مند بودن مدیر به تایید و تصدیق نظرات و عقاید شخصی و نفسانی خود، به لحاظ تثبیت و تایید عقیده و فکری که متعصبانه خود را محق به تایید  آن می داند!

2-علاقه مند بودن مدیر به خودنمایی و برتری طلبی برای یافتن منزلت فردی و اجتماعی و شاخص نشان دادن تمایلات نفسی و جاه طلبانه خود و مدیریتش!

3-علاقه مند بودن مدیر به بذل و بخشش های غیر معقول و عاری از عدالت محوری، برای حفظ پایه های قدرت و تامین خواهش های نفسانی برای تداوم تکیه بر میز ریاست به عنوان مدیر و ارضای تمایلات درونی!